مووی کاتیج

وقتی دراگوی آهنی بوکسور روسی در یک مسابقه نمایشی آپولو کرید را میکشد راکی به قلب روسیه میرود تا در یک مسابقه انتقام بگیرد....

راکی از یکی از رقیبان سرسخت خود شکست می خورد ولی آپولو کرید سعی می کند روحیه مبارز او را از نو بسازد.

راکی بالبوئای بوکسور، اگرچه قهرمانی جهان را به آپولو کرید می بازد، ولی احترام افراد فعال در حوزه خودش را به دست می آورد. آپولو که از عدم توانایی اش در شکست راکی احساس ناامیدی می کند، درخواست رقابتی دیگر را می کند.

مربوط به یک ورزشکار رشته بوکس به نام راکی بالبوآ (با بازی سیلوستر استالونه) با اصالت ایتالیایی در فیلادلفیا، پنسیلوانیا است که نتوانسته بود به قهرمانی برسد. اما شانس به او رو کرد و مسابقه‌ای بین او و قهرمان سنگین‌وزن جهان به نام آپولو کرید (با بازی کارل ویترز و الهام گرفته از شخصیت محمد علی کلی) شکل گرفت که راکی توانست با پشت کار و تلاش، قهرمان را شکست دهد...

داستان فیلم از شب 11 اکتبر 1975 شروع می‌شود؛ زمانی که تنها 90 دقیقه تا اولین پخش زنده‌ی Saturday Night Live باقی‌مانده است. در این مدت کوتاه، تیمی از جوانان کمدین و نویسنده به رهبری لورن مایکلز، باید برنامه‌ای را که قرار است تاریخ تلویزیون را تغییر دهد آماده کنند. این گروه شامل چهره‌های معروفی چون چوی چیس، گیلدا رادنر، دن ایکروید و جان بلوشی است که هر کدام با استعداد و انرژی خود، فضایی پرتنش و پرجنب‌وجوش را رقم می‌زنند. در این 90 دقیقه، چالش‌های زیادی به وجود می‌آید..

ماجرا از جایی آغاز می‌شود که رهبران کشورهای بزرگ و دموکراتیک برای حل و فصل یک بحران جهانی گرد هم آمده‌اند. آنها در جلسه‌ای به ظاهر جدی، مشغول نوشتن بیانیه‌ای در این خصوص هستند. اما ناگهان، شرایط به طرز غیرمنتظره‌ای تغییر می‌کند و همگی در یک جنگل مرموز گم می‌شوند. در مواجهه با طبیعت وحشی و خطرات ناشناخته جنگل، این سیاستمداران که تاکنون در محافل رسمی و امنیتی بوده‌اند، مجبور می‌شوند از راحتی خود فاصله بگیرند و با بحران واقعی روبرو شوند.

پس از یک فاجعه ویرانگر در شهر نیویورک، یک معمار ایده‌آلیست با قدرت کنترل زمان به نام سزار (با بازی آدام درایور)، تصمیم می‌گیرد تا شهر را به عنوان یک آرمان‌شهر پایدار بازسازی کند اما…

الیوت با خوردن قارچ‌های روانگردان با نسخه ۳۹ ساله خودش روبرو می‌شود، اما وقتی «خود پیر» الیوت به او هشدارهایی می‌دهد، او متوجه می‌شود که باید تمام تصوراتش درباره خانواده، عشق و زندگی را از نو مرور کند.

در فیلم منتقد جیمی ارسکین سرشناس‌ترین منتقد تئاتر روزگار ماست. او نه تنها به نقد تئاتر می‌پردازد، بلکه به شکلی پر زرق و برق زندگی می‌کند و از اینکه بازیگرانی را که از نظر او به استانداردها نمی‌رسند، بی‌رحمانه به نقد می‌کشد، لذت می‌برد. پس از مرگ صاحب مجله‌ای که نقدهای جیمی را منتشر می‌کند، پسر او مسئولیت این مجله را بر عهده می‌گیرد...

زندگی روزمره نبردی بی‌رحمانه برای بقا است، اما ماجا از موضع خود دفاع می‌کند. با وجود تمام شکست‌ها او در استورم‌اسکری، جایی که ریشه‌هایش هستند، باقی می‌ماند.